مریم نانکلی

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

خلاصه‌نویسی داستان | تمرین مهم کلاس داستان‌نویسی

علت شکست بسیاری از داستان‌ها بی‌توجهی یا کم‌دقتی نویسنده به روابط علت و معلولی میان وقایع آن‌هاست. ایرادی که به بسیاری از قصه‌نویس‌های مهم گرفته می‌شود. نویسنده‌هایی که با تبحر در خلق شخصیت‌های واقعی و موقعیت‌های احساسی ملموس با خاننده ارتباط برقرار می‌کنند اما گاهی به خاطر بی‌توجهی به منطق داستان اثر خود را به تیغ نقدهای جدی می‌سپارند.

برای نوشتن داستانی باورپذیر که حوادثش با هم رابطه‌ی علت و معلولی داشته باشند باید در نوشتن طرح داستان ماهر شویم. برای این کار باید به طرح داستان‌هایی که می‌خانیم توجه کنیم و ببینیم کدام یک از آن‌ها طرح استوارتری دارند و این استواری چگونه حاصل شده است.

با دقت به روابط علت و معلولی وقایع داستان به مرور بیش‌تر به منطق آن‌ها حساس می‌شویم و خودمان هم از نوشتن وقایع بی‌ربط در داستان‌هایمان می‌پرهیزیم.

 

چرا داستان‌ها را خلاصه کنیم؟

مخاطب ادبیات هرگز به خاندن خلاصه‌ی داستان‌ها بسنده نمی‌کند؛ چون می‌داند هنر داستان‌نویسی علاوه بر ایجاد رابطه‌ی علت و معلولی میان وقایع با چگونگی روایتشان معنا می‌یابد.
فایده‌ی اصلی خلاصه‌نویسی داستان برای خود خلاصه‌نویس است. خلاصه‌نویسی بعد از خاندن داستان مهم‌ترین تمرین کلاس داستان‌نویسی است؛ زیرا سبب اندیشیدن به ساختار داستان، وقایع و شخصیت‌ها می‌شود. همان چیزی که هنرجوی داستان‌نویسی نیازش دارد.
وقتی مدام داستان بخانید و بکوشید ارتباط وقایع با شخصیت‌ها را روشن و سرراست بنویسید، هر روز بیش‌تر در تشخیص داستان خوب و بد متبحر می‌شوید و خودتان هم داستان‌های خوب و منطقی خاهید نوشت.
پس اگر می‌خاهید داستان‌نویسی را جدی بیاموزید یا داستان‌خان حرفه‌یی شوید خلاصه‌نویسی را به فعالیت‌هایتان بیفزایید.

 

خلاصه‌نویسی تمرین پیرنگ‌نویسی است

من گاهی بعد از خاندن داستانی طولانی با توصیف‌های مکانیکی مفصل تازه هنگام خلاصه‌نویسی می‌فهمم چرا از خاندن داستان رضایت ندارم. چون در نهایت چیزی از شخصیت داستان ندارم بنویسم. وقتی نویسنده شخصیت‌پردازی درستی انجام ندهد و شخصیتی سطحی بسازد تهی بودن آن هنگام خلاصه‌نویسی بیش از همیشه عیان می‌شود. وقتی می‌بینیم شخصیت رمان چهارصد صفحه‌یی در حد داستان کوتاه فقط بر یکی دو ویژگی‌اش تمرکز شده. یا وقتی می‌بینیم داستانی بلند در نیم صفحه خلاصه می‌شود چون فقط یک حادثه دارد و با نگاه به خلاصه می‌فهمیم در اصل این طرح یک داستان کوتاه است که به اشتباه به رمان تبدیل شده است و پر از اضافه‌گوییست. یا وقتی نام شخصیت‌ها را فهرست‌وار می‌نویسیم موقع نوشتن خلاصه باید از ارتباط تک‌تکشان با وقایع داستان بگوییم و در این میان اگر شخصیتی آمده باشد که فقط قصاری بگوید و برود نقص داستان توی ذوق خاهد زد و کاملن به آماتور بودن نویسنده پی خاهیم برد چون نقشی در حوادث داستان ندارد. در خلاصه نباید نظر و افکار شخصی خود را وارد کنیم و فقط باید از داستان بنویسیم و این گونه به قوت واقعی داستان پی می‌بریم.

خلاصه‌نویسی داستان یکی از مهم‌ترین تمرین‌ها برای یادگیری داستان‌نویسی است. مواردی که برای خلاصه‌نویسی نیاز دارید: شخصیت‌های داستان و ویژگی‌های‌هایشان، حوادث مهم و کلیدی و ارتباط میان آن‌ها و مشکلات شخصیت‌ها و راه حل‌هایشان است. برای نوشتن یک خلاصه‌ی داستان موفق و هدف‌مند باید سیر روابط علت و معلولی وقایع داستان و روابطشان با شخصیت‌های داستان را گزارش‌وار بنویسید.

 

چگونه داستان را خلاصه کنیم؟

اولین قدم برای خلاصه‌‌نویسی: حین خاندن داستان یادداشت‌برداری کنید. این کار را برای خود سخت نکنید. می‌توانید نکاتی را که برای نوشتن خلاصه به کار می‌آید حین خاندن در حاشیه‌ی کتاب بنویسید. بدون یادداشت‌برداری حین خاندن خلاصه‌نویسی کار سختی می‌شود. چون پس از خاندن داستان و ناگهان رویارویی با صفحه‌ی سفید برای نوشتن همیشه دشوار است. ولی اگر حین خاندن یادداشت‌برداری کنید در آخر فقط کافیست آن نکات را جمله‌بندی کنید تا خلاصه شکل بگیرد.

 

هدف از خلاصه‌نویسی را از یاد نبرید

برای خلاصه‌نویسی از نوشتن توصیف و عناصر زیباکننده‌ی داستان بپرهیزید و داستان را سرراست تعریف کنید. برای این کار داستان خود را به سه بخش آغاز و میانه و پایان تبدیل کنید و وقایع را در هر بخش بگنجانید. وقتی داستانی قوی می‌خانید که نویسنده از قابلیت‌های داستانی به طرز خلاقانه‌یی استفاده کرده است موقع نوشتن خلاصه‌اش حس می‌کنید بد می‌نویسید. زیرا می‌خاهید یک عالم توصیف ادبی و دیالوگ‌های هنرمندانه را به گزارش تبدیل کنید. ولی این حس نباید سبب شود که نوشته‌ی خود را دوست نداشته باشید. زیرا خلاصه هر چه موجزتر و روشن‌تر باشد به هدفش نزدیک‌تر می‌شود. شما خلاصه‌ی داستان می‌نویسید تا روابط علت و معلولی وقایع را دریابید. ویژگی‌هایی که نویسنده با تکنیک‌های شخصیت‌پردازی به آدم‌های داستانش می‌دهد را برشمارید و مستقیم با صفت معرفی‌شان کنید. بنابراین بدانید کار خلاصه‌نویس کاملن برعکس داستان‌نویس است و نیازی نیست بکوشد نثرش را زیبا و ادبی کند. وقتی می‌دانید می‌خاهید خلاصه بنویسید اتفاقن بیش‌تر به جزئی‌نگاری‌های نویسنده دقت می‌کنید. شما در خلاصه باید شخصیت را معرفی کنید. بسیاری از نویسنده‌ها از صفات شخصیت‌هایشان نام نمی‌برند وآن‌ها را با رفتار شخصیت‌ها در داستان نشان می‌دهند و شما به عنوان یک خاننده‌ی فعال و دقیق باید کنار توصیف رفتارهای شخصیت که مثلن خساستش را نشان می‌دهد این نکته را بنویسید و خلاصه‌ی خود را این‌گونه بیاغازید: «آدم خسیسی…».

 

یک نکته‌ برای خلاصه‌نویسی حرفه‌یی

گاهی دیالوگ‌های خیلی مهم در خلاصه جا می‌گیرند. مثلن یک دیالوگ خیلی کلیدی و تأثیرگذار در داستان که نوشتن آن در خلاصه اطلاعات مهمی درباره‌ی داستان به مخاطب بدهد. زمانی دیالوگ به خلاصه اضافه می‌شود که بتواند جای چند جمله‌ی گزارشی را در خلاصه بگیرد و سبب ایجاز بیش‌تر شود. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های نثر خوب ایجاز است و اهمیتش در متنی با موضوع خلاصه چند برابر می‌شود. بنابراین در خلاصه‌نویسی باید تا حد امکان از نوشتن جزئیات بی‌اهمیت بپرهیزید وگرنه هدف از نوشتن خلاصه زیر سؤال می‌رود.

 

داستان خوب را مجموعه‌یی از روابط علت و معلولی منطقی می‌سازد. هر چه بیش‌تر داستان بخانید و هر چه بیش‌تر به پیرنگ منطقی داستان‌ها بیندیشید خودتان هم داستان‌های موفق‌تری خاهید آفرید. خلاصه‌نویسی داستان اندیشیدن به داستان است؛ یک مشق مهم و کارساز داستان‌نویسی که هر چه جدی‌تر انجامش دهید طرح‌های داستانی قوی‌تری خاهید نوشت.

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *