مریم نانکلی

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شگرد شخصیت‌پردازی احمد محمود با خواب دیدن در رمان «همسایه‌ها»

وقتی اسم خواب دیدن شخصیت داستان می‌آید معمولن یاد جریان سیال ذهن و معلق بودن بین خودآگاه و ناخودآگاه شخصیت راوی در داستان‌ها می‌افتیم. اما در این مقاله می‌خواهم از نوعی از خواب دیدن در داستان بگویم که در داستان‌های رئال برای شخصیت‌پردازی در داستان از آن استفاده می‌شود. وقتی که داستان روایتی سرراست و واقع‌گرایانه دارد و خواب، رؤیاها و کابوس‌های شخصیت در جهت پرداخت و شناخت بیش‌تر او نشان داده‌ می‌شود.

اوایل کار مخصوصن وقتی می‌بینیم قلم روانی داریم و خوب و زیبا می‌توانیم از خواب و خیال بنویسیم به راحتی چند صفحه از داستانمان را با خواب پر می‌کنیم. اما این خواب‌نویسی‌ها هر چه قدر هم شورانگیز باشند اگر بی‌دلیل باشند جز حشو نیستند.

به دو دلیل مهم می‌توان در داستان رئال از خواب استفاده کرد. اول وقتی که می‌خواهیم اطلاعاتی را در قالب خواب شخصیت به مخاطب بدهیم. اما این اطلاعات نباید اطلاعاتی در جهت پیش‌برد پیرنگ باشد؛ چون اگر روابط علت و معلولی وقایع داستان زیر سؤال رود و دلیل بعضی وقایع، کنش‌های شخصیت‌ها و آگاهی‌هایشان وابسته به خواب شود منطق داستان از دست می‌رود. چنان که وقتی کسی در زندگی واقعی کاری غیرمعمول می‌کند به کنایه به او می‌گویند: «خواب‌نما شده‌.» بنابراین شخصیت داستان را خواب‌نما نکنید و به خاطر بسپارید که خواب فقط یک ابزار شخصیت‌پردازی است، آن هم یک ابزار بسیار جزئی در میان ده‌ها ابزار دیگر که نباید همه‌ی تمرکز داستان‌نویس برای شخصیت‌پردازی روی آن باشد. بنابراین هرگز بار شخصیت‌پردازی داستان را بر دوش خواب نیندازید.

وقتی می‌توان از خواب برای دادن اطلاعات بهره برد که مثلن می‌خواهید اطلاعاتی درباره‌ی گذشته‌ای که بر وقایع کنونی زندگی‌ شخصیت تأثیرگذار است بدهید، ولی در عین حال نمی‌خواهید خودش این اطلاعات را بدهد و از گذشته‌اش بگوید و یا این را تصنعی می‌دانید که با رخ دادن اتفاقی از خاطره‌ای که برایش تداعی می‌شود بگوید. در چنین شرایطی می‌توانید به جای بیان تداعی‌ها آن‌ها را با خواب نشان دهید. مثلن در رمان «همسایه‌ها»ی احمد محمود وقتی خالد در حالت تب و بیماری زندانی است، مادر و خاله‌اش به ملاقات او می‌آیند و خبر کشته شدن غلام، پسرخاله‌ی خالد را به او می‌دهند. در این صحنه وقتی مادر و خاله حرف می‌زنند خالد در آن ناخوشی به خاطرات می‌رود و دیالوگ‌های خودش با غلام در سرش تداعی می‌شود و وقتی به سلولش بازمی‌گردد و می‌خوابد ادامه‌ی آن خاطرات را در خوابش می‌بیند و این گونه بدون این که خالد (راوی اول شخص) چیزی از رابطه و احساسش به غلام و اندوه ناشی از مرگش بگوید همه‌ی آن‌ها با خوابش عیان می‌شود.

جای دیگری که می‌توان با خواب شخصیت‌پردازی کرد این است که بخواهیم یک فشار روانی که شخصیت تحمل می‌کند ولی امکان دیگری برای بیانش وجود ندارد را با خواب نشان دهیم. خیلی وقت‌ها فشارهای روانی شخصیت را می‌توان با لحن، دیالوگ‌ها یا کنش‌ها و واکنش‌هایش نشان داد. و اگر احساسات شخصیت را فقط با توصیف‌های مستقیم از زبان راوی انجام دهیم حضور نویسنده در داستان غالب می‌شود و فرم واقع‌گرایانه‌اش را از دست می‌دهد. بنابراین در چنین مواقعی که شخصیت از احساساتی عمیق لبریز و با خودش تنهاست می‌توان از خواب برای نشان دادن این احساسات استفاده کرد.

البته نشان دادن فشار روانی با خواب را نباید با نشانه‌های مشکلات روانی در مباحث تخصصی روانشناسی اشتباه گرفت. زیرا ممکن است وقتی این اطلاعات تخصصی را داریم فکر کنیم می‌توانیم بر مبنای آن‌چه فروید گفته است چیزهایی در خواب شخصیتمان بیاوریم تا اختلالات روانی‌اش را نشان دهیم؛ ولی این نوعی تنبلی است که یعنی داستان‌نویس توان شخصیت‌پردازی نداشته است و فقط با اطلاعات علمی سعی در شناساندن شخصیت کرده است.

مثلن یکی از فشارهای روانی که خالد در زندان تحمل می‌کند دلتنگی و دوری از معشوقش است. احمد محمود این فشار را در خوابی نشان می‌دهد که خالد خواب سیاه‌چشم را می‌بیند و در همان خواب حرف‌های رفیق سیاسی‌اش درباره‌ی این که نباید عشق را در فعالیت‌های سیاسی وارد کند یادش می‌آید. ما این گونه علاوه بر غم دلتنگی به تأثیر زیادی که خالد از رفیقش می‌پذیرد و تداخل گرایش‌ها و علایق و دشواری ناشی از آن را می‌فهمیم.

در یکی از صحنه‌های پایانی وقتی خالد صدویکمین روز انفرادی‌اش را روی دیوار چوب‌خط می‌زند دوباره به خواب او می‌رویم. این زمانی است که خالد پس از یک واقعه‌ی وحشتناک در زندان و شکنجه‌های متعدد صد روز تنهاست و در صحنه‌ی بعدی آزاد می‌شود و داستان به پایان می‌رسد. تقریبن نیمی از رمان و در پی آن شکل‌گیری شخصیت اصلی در زندان صورت می‌گیرد و این غیرممکن است که بدون نشان دادن تغییرات نهایی شخصیت و دلایل آن‌ها داستان تمام شود. بنابراین نویسنده وقتی ناگزیر از تنها گذاشتن شخصیت شده است به وسیله‌ی همین خواب دیدن و تداعی همه‌ی دشواری‌ها، ناکامی‌ها و تلاش‌هایش و در نهایت دوام آوردن و زنده ماندن و پایبندی به باورهایش ارتقا یافتن شخصیت را در صحنه‌ی آخر ملموس و باورپذیر به تصویر می‌کشد.

احمد محمود داستان‌نویسی تصویرگر است که به ندرت به توصیف انتزاعی شخصیت‌های داستان‌هایش می‌پردازد و حتا دردهای فیزیکی را هم با الفاظی مثل «تیر کشیدن استخوان» بیان نمی‌کند بلکه با تصویر کردن دقیق نحوه‌ی وارد شدن درد مثل چرخیدن شلاق در هوا و نشستن روی پوست آن را توصیف می‌کند. این نویسنده در ادامه‌ی انتقال احساسات با تصویرها برای نشان دادن فشارهای روحی و روانی نیز فرم تصویری داستان‌هایش را حفظ می‌کند و با تصاویر خواب‌های شخصیت‌ها به نمایش آن‌ها می‌پردازد.

هنگام نوشتن صحنه‌ی خواب از خودتان بپرسید آیا فشارهای روانی شخصیت داستان شما را می‌توان با خواب نشان داد و اگر امکان و توانش را در خود دیدید انجامش دهید. ولی به گونه‌ای خواب شخصیت را بنویسید که او آن را می‌بیند؛ این یعنی شما باید شخصیتی را آفریده باشید که با توجه به آن بتوانید خواب منحصر به فردش را بنویسید؛ یعنی وقتی مخاطب آن را می‌خواند باور کند و ببیند که این خواب شخصیتی است که شما به شناسانده‌اید. بنابراین اساس شخصیت‌پردازی هرگز نباید بر پایه‌ی خواب انجام بگیرد. خواب وسیله‌ای است برای عمق دادن به شخصیت و واقعی‌تر کردن آن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *