مریم نانکلی

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

می‌خواستم معنی مادر بودن را بفهمد

چشمانش با منّت باز بود. بی‌تفاوت. بی‌ترس. بی‌تشویش. منتظر. دل‌تنگ. بی‌خواب. گودی و سیاهی زیرشان این را گواهی می‌داد. لشکر فکر و خیال دور سرش قدم‌رو می‌رفت. خط‌های متقارنِ دو طرف صورتش از لب‌های رنگ‌پریده‌اش بیش‌تر جلوه‌گری می‌کرد. تنش راحت به صندلی تکیه زده بود و زبانش ناراحت جریان را تعریف می‌کرد: «تو خونه به […]

شور و شعور

مثل همیشه یک مرد درشت‌اندام با ریش مشکی و یقه‌ی بسته کارت دانشجویی‌ام را خواست. به خاطر احتمال تنش‌زا بودن جلسه کارت را نزد خود نگه داشت. آگاه به حقوقم هستم و بی‌رمق و ناتوان در دفاع از آن. کارت را تسلیمش کردم. پس از گذشتن از گیتِ تشخیص هویت باز هم صورتم را با […]

چگونه هنرمندانه دیالوگ بنویسیم؟

روزی که سرکلاس نویسندگی، استاد کلانتری تمرین دیالوگ‌نویسی داد تا چند دقیقه به صفحه‌ی سفید کاغذ نگاه می‌کردم. همان موقع متوجه شدم نوشتن دیالوگ خوب، از دشواری‌های نویسندگی است. به مطالعه‌ی نمونه‌های خوب و تمرین فراوان نیاز دارد. دیالوگ یکی از تکنیک‌های شخصیت‌پردازی و پیش‌برد طرح داستان است. یک عامل ضروری برای بیان بهتر و […]

ایجاز با انتخاب اسم مناسب برای شخصیت داستان

نام شخصیت‌ها می‌تواند وسیله‌ای برای پیش‌برد داستان باشد. این وسیله اطلاعاتی مانند فرهنگ، عقیده‌ی خانوادگی، نژاد و نوع روابط میان شخصیت‌ها را به خواننده می‌دهد. اگر شما هم به ایجاز در متن معتقدید، می‌توانید با یک نام‌گذاری دقیق برای شخصیت‌های داستان از بسیاری اضافه‌گویی‌ها جلوگیری کنید. اما هرگز این اطلاعات دادن را با انتخاب نامی […]

چشمانِ معصومِ قاتل

تابستان بود. در اتاق ملاقات منتظرش بودم. قطره‌های عرق را بر کمر و کف سرم زیر مانتوی گشاد مشکی و مقنعه احساس می‌کردم. خانواده‌ی درونم در حال مشاجره بودند. طبق سنت همیشگی‌شان، سر یک چیز کوچک هم اتفاق نظر نداشتند. یکی می‌گفت این‌جا چه غلطی می‌کنی؟ دیگری می‌گفت درست‌ترین جای ممکن هستی. یک نفر هم […]

پیشرفتِ نوازنده در ۵ دقیقه

همه می‌دانند موفقیت در نوازندگی یک راه دارد، آن هم تمرینِ مستمر است. پس چرا وقتی انجام کار، راه حلی به این روشنی دارد، باز هم افراد زیادی در آن شکست می‌خورند؟ چون راز موفقیت در نوازندگی، پیدا کردن راهی برای رسیدن به این تمرین مستمر است. این که چگونه روحیه‌ی خود را حفظ کنیم […]

ادبیات ملاقات ما را نجات داد

صبح تا بیدار شدم، با پدربزرگم تماس گرفتم. منتظر ماندم مثل همیشه قبل از من سلام کند و نامم را با خوش‌حالی صدا بزند. همین کار را کرد. اما با پایین‌ترین تُن صدایش. همین کافی بود تا بفهمم کار، خوب پیش نرفته. احوال‌پرسی کردیم. از ملاقاتش با دکتر پرسیدم. گفت:«دکتر گفته نباید چشم‌هایم را خسته […]

باورهای دگرگون‌شده‌ی من

در چند سال اخیر، مشغول تحصیل و کسب مهارت‌های جدید بودم. نگاهم رو به آینده بود. وقتی به خاطره‌ای در کودکی‌ام می‌اندیشیدم، آن را هزار سال دورتر از خود می‌دیدم. چه خاطراتی در پسِ ذهنم وجود داشت و به آن‌ها فکر نمی‌کردم. چند روز است به لطف موضوع تمرین کارگاه تولید محتوا، غرق خاطرات شده‌ام. […]

محیط زیست را برای خودش حفظ کن نه برای خودت

هر نوع آسیبی به محیط زیست وارد شود جبران‌ناپذیر است یا جبران خسارات ناشی از آن صدها سال طول می‌کشد. با نیم‌نگاهی به وضعیت اسف‌بار کره‌ی زمین تفاوت زیادی میان این دو قایل نیستیم. اما راهکارهای انسان برای حفاظت از محیط زیست از زمانی شروع می‌شود که تاثیرات این آسیب‌ها را در ابعاد مختلف زندگی […]

باورهای نجات‌بخشِ من

دو سال پیش در اسباب کشی، میان وسایل قدیمی دفترچه یادداشت مهدکودکم را یافتم. به یاد آوردم در شش سالگی خواندن و نوشتن آموختم و از همان زمان دست به قلم شدم. نوشته‌هایم برای یک کودک شش ساله مطالب عجیبی بود. همیشه خودم را اهل کتاب و قلم می‌دانستم. مریم در ذهن من همیشه زنی […]