راز افزایش دایرهی واژگان
چند سال پیش یک نفر از من پرسید: «چگونه دایرهی واژگانم را بالا ببرم؟» صدایم مثل یک صوت ضبط شده در فضا پخش شد: «کتاب و فرهنگ لغت زیاد بخون.» حالا میخواهم از مریمِ آن روز بپرسم: «تو که کتاب و فرهنگ لغت میخوانی، آیا دایرهی واژگانت را گسترده میدانی؟ آیا این کار واقعاً مؤثر […]
اَبروهایم
من ابروهایم را خیلی دوست دارم. اجازه ندادند در نوجوانی با قیافهام کلنجار بروم. میدانید که. ابرو برداشتن در مدارس دخترانهی ایران گناهی نابخشودنی است. اما این ابروهای مدلدارِ نازک، به شکل دیگری برایم دردسر آفرین میشد. مادرم پروندهام را هر مدرسهای میبرد، مدیر با دیدن عکسم میگفت: «دختر شما ابرو برداشته. ثبتنامش نمیکنیم.» آن […]
کار پارهوقت
در دانشگاه بچههایی که به خاطر هزینهی تحصیل و زندگی کار میکردند، ذهن من را مشغول کرده بودند. رفتارها و دغدغههایشان با بیست سالههای معمولی فرق داشت. گرفتاریهایشان فراتر از چیزی بود که در داستانها خوانده بودم. فکر کردم جفاکارم اگر حالا که قدمهایم با قدمهای مضطربشان یک زمین دارند، از آنها ننویسم. نوشتن داستانهایشان […]
میخواستم معنی مادر بودن را بفهمد
چشمانش با منّت باز بود. بیتفاوت. بیترس. بیتشویش. منتظر. دلتنگ. بیخواب. گودی و سیاهی زیرشان این را گواهی میداد. لشکر فکر و خیال دور سرش قدمرو میرفت. خطهای متقارنِ دو طرف صورتش از لبهای رنگپریدهاش بیشتر جلوهگری میکرد. تنش راحت به صندلی تکیه زده بود و زبانش ناراحت جریان را تعریف میکرد: «تو خونه به […]
شور و شعور
مثل همیشه یک مرد درشتاندام با ریش مشکی و یقهی بسته کارت دانشجوییام را خواست. به خاطر احتمال تنشزا بودن جلسه کارت را نزد خود نگه داشت. آگاه به حقوقم هستم و بیرمق و ناتوان در دفاع از آن. کارت را تسلیمش کردم. پس از گذشتن از گیتِ تشخیص هویت باز هم صورتم را با […]
چگونه هنرمندانه دیالوگ بنویسیم؟
روزی که سرکلاس نویسندگی، استاد کلانتری تمرین دیالوگنویسی داد تا چند دقیقه به صفحهی سفید کاغذ نگاه میکردم. همان موقع متوجه شدم نوشتن دیالوگ خوب، از دشواریهای نویسندگی است. به مطالعهی نمونههای خوب و تمرین فراوان نیاز دارد. دیالوگ یکی از تکنیکهای شخصیتپردازی و پیشبرد طرح داستان است. یک عامل ضروری برای بیان بهتر و […]
ایجاز با انتخاب اسم مناسب برای شخصیت داستان
نام شخصیتها میتواند وسیلهای برای پیشبرد داستان باشد. این وسیله اطلاعاتی مانند فرهنگ، عقیدهی خانوادگی، نژاد و نوع روابط میان شخصیتها را به خواننده میدهد. اگر شما هم به ایجاز در متن معتقدید، میتوانید با یک نامگذاری دقیق برای شخصیتهای داستان از بسیاری اضافهگوییها جلوگیری کنید. اما هرگز این اطلاعات دادن را با انتخاب نامی […]
چشمانِ معصومِ قاتل
تابستان بود. در اتاق ملاقات منتظرش بودم. قطرههای عرق را بر کمر و کف سرم زیر مانتوی گشاد مشکی و مقنعه احساس میکردم. خانوادهی درونم در حال مشاجره بودند. طبق سنت همیشگیشان، سر یک چیز کوچک هم اتفاق نظر نداشتند. یکی میگفت اینجا چه غلطی میکنی؟ دیگری میگفت درستترین جای ممکن هستی. یک نفر هم […]
پیشرفتِ نوازنده در ۵ دقیقه
همه میدانند موفقیت در نوازندگی یک راه دارد، آن هم تمرینِ مستمر است. پس چرا وقتی انجام کار، راه حلی به این روشنی دارد، باز هم افراد زیادی در آن شکست میخورند؟ چون راز موفقیت در نوازندگی، پیدا کردن راهی برای رسیدن به این تمرین مستمر است. این که چگونه روحیهی خود را حفظ کنیم […]
ادبیات ملاقات ما را نجات داد
صبح تا بیدار شدم، با پدربزرگم تماس گرفتم. منتظر ماندم مثل همیشه قبل از من سلام کند و نامم را با خوشحالی صدا بزند. همین کار را کرد. اما با پایینترین تُن صدایش. همین کافی بود تا بفهمم کار، خوب پیش نرفته. احوالپرسی کردیم. از ملاقاتش با دکتر پرسیدم. گفت:«دکتر گفته نباید چشمهایم را خسته […]